ذهن موفق و شکست خورده! شما کدام را دارید؟*****
فرصتی استثنایی
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
نویسندگان
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان book و آدرس book1348.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 37
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 2
:: بازدید ماه : 51
:: بازدید سال : 97
:: بازدید کلی : 1015
ذهن موفق و شکست خورده! شما کدام را دارید؟*****

ذهن موفق و شکست خورده! شما کدام را دارید؟

 
 

ذهنیت رشد (Growth Mindset) و ذهنیت ثابت (Fixed Mindset) شما کدام هستید؟

دو نوع طرز فکر وجود دارد که می‌توانیم آن را پرورش دهیم. یکی این که پذیرای مشکلات باشیم و آنها را به یک فرصت تبدیل کنیم. دیگر این که به دلیل ترس از شکست از آنها اجتناب کنیم. افرادی که از کشمکش‌ها و تعارض‌ها اجتناب می‌کنند غالبا ذهنیت رشد (Growth Mindset) ندارند و کسانی که مشکلات را به عنوان چالش‌های جالبی می‌بینند، اندیشه‌ی و ذهنیت رشد (Growth Mindset) دارند. مردمی که فاقد ذهنیت رشد هستند، معتقدند که ویژگی‌های اساسی مانند هوش و استعدادها ویژگی‌هایی ثابت هستند و این صفات عامل موفقیت‌اند. 

 

افراد با ذهنیت بازتر (ذهنیت رشد (Growth Mindset)) معتقدند که توانایی‌های جدید را می‌توان از طریق تمرین توسعه داد. رهبران بزرگ و هنرمندان با این دیدگاه به هدفشان می‌رسند. برای آنها زندگی به یک سفر هیجان انگیز با فرصت بی پایان برای کشف چیزهای جدید و پیشرفته تبدیل می‌شود. به منظور رشد فکر و ذهن، دکتر کارول دوک از دانشگاه استنفورد، اصطلاحی را تعریف کرد، به رهبران، معلمان و والدین توصیه می کند که تلاش کنند. معلمان و استادان بایستی دانش‌آموزان و دانشجویان را در هر مقطعی تشویق به مطالعه نمایند. والدین باید فرزندان خود را تشویق به توسعه مهارت‌های جدیدی که علاقه‌مند به انجام آن هستند، کنند و در واقع مهارت‌های یادگیری را بیاموزند و این مهارت‌ها به آنها در کلاس درس نیز کمک خواهد کرد.

 

برای نشان دادن تفاوت‌ها در زندگی روزمره، دو کودک خیالی را در نظر می‌گیریم.

دو کودک خیالی (جی و آنا)

جِی فکر می‌کند که شما او را درک می‌کنید یا نمی‌کنید، و آنا می داند اگر بخواهد می‌تواند هر چیزی را یاد بگیرد. در تمرینات فیزیکی، جی از چالش‌هایی مانند پریدن از روی مانع، اجتناب می‌کند، چون می‌ترسد که احمق جلوه کند و مورد تمسخر دیگران قرار بگیرد. در مقابل آنا هر چالشی را که هیجان‌انگیز و سرگرم کننده است با استقبال می‌پذیرد. او می داند که شکست بخشی از یادگیری است. و اگر او سخت تلاش کند، در نهایت هیچ کس به او نخواهد خندید.

جی از فیدبک‌ و بازخوردها اجتناب می‌کند. اگر معلم به او بگوید که برای بهبود تکلیفش، چه کاری انجام دهد، او آن را شخصی برداشت می‌کند. آنا می‌داند نیاز دارد به نقدهای سازنده گوش کند، او همچنین می‌داند که این او نیست که ارزیابی می‌شود بلکه نتایج کارش، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

 

جِی همیشه راه آسان را در پیش می‌گیرد، برای مثال او پله برقی را دوست دارد و از پله بالا رفتن می‌ترسد. زمانی که او گیتار تمرین می‌کند، لحظه‌ای که گیر می‌کند، بی خیال گیتار زدن می‌شود. آنا معمولا از پله برقی استفاده نمی‌کند بلکه از پله‌ها بالا می‌رود و هر گامش را می‌شمارد و این که با بالا رفتن از پله‌ها خون در رگ‌هایش به خروش می‌آید لذت می‌برد. او هر روز صبح ، 15 دقیقه درام تمرین می‌کرد و همیشه هم از زدن آن لذت نمی‌برد اما او می‌داند که این تلاش بخشی از سفر به یک زندگی سرگرم کننده‌تر است.

آنا دوست دارد موفقیت دیگران را ببیند زیرا الهام بخش اوست. او می‌داند اگر به دوستانش انگیزه برای بهتر شدن بدهد به رشد خود کمک کرده است، به شرطی که دوستانش چیزهای جدید بیاموزند و موفق شوند. برای جی این امر تهدید محسوب می‌شود؛ می‌ترسد رسیدن به موفقیت، به او و بر زندگیش فشار وارد کند.

 

شرکت‌های مدرن به دنبال کارکنانی با روحیه رو به رشد و ذهن پویا می‌گردند. زیرا آنها مشکلات را حل می‌کنند و به رغم موانع ادامه می‌دهند. بعضی از آنها در طی مصاحبه از متقاضیان کار سوال کردند که آیا معتقد هستند که روحیه مدیریتی از بدو تولد با انسان همراه است یا مهارتی است که بایستی آموخته شود. جی فکر می‌کند که مدیران از بدو تولد با روحیه مدیریتی همراه بوده‌اند. اما آنا شغل را به دست می‌آورد.

 

نتیجه این وضعیت، نتیجه رتبه و موقعیت آن شخص در زندگی است همان طور که شاعر مرحوم ساموئل اشاره کرده است هر چه قدر سعی کنی و هر چه قدر شکست بخوری مهم نیست. دوباره سعی کن، دوباره شکست بخور و بهتر شکست بخور. در مورد این مفهوم چه فکر می‌کنید. خیلی ساده است. آیا فکر می‌کنید امکان تغییر دائمی از یک ذهن ثابت و بدون پویایی به یک ذهن رو به رشد و پویا وجود دارد؟



تعداد بازدید از این مطلب: 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
مطالب مرتبط با این پست

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید